معراج پيامبر
نوشته شده توسط : علي

2--سفرنامه معراج پیامبراعظم(ص):قبل اینکه داستان معراج پیام آورمهرورحمت رابرای شماعزیزان بنویسم لازم است بگویم که داستان معراج حضرت محمد(ص)(دراین وبلاگ به صورت مختصردرج شده است)یکی ازمعجزات ایشان است که بی استفاده ازامکانات طبیعی ووسایلی که ماامروزه باآن سروکارداریم درزمانی بسیارکوتاه به عرش الهی قدم نهادندوتمام این وقایع رامورخان ازدهان مبارک خودپیامبر(ص)شنیده اندکه ازجمله می توان امیرالمومنین علی(ع)رانام برد
واینک داستان معراج پیامبر:شبانگاه به سوی مسجدالحرام روانه شدم درآنجاباعمویم حمزه وپسرعموهایم علی وجعفردیدارکردم پس ازرفتن به مسجدبه خانه برگشتم هنگام خواب که فرارسیدسه ملک ازملائک چهارگانه(جبرئیل میکائیل واسرافیل)به سویم آمدند کمی که بیشتردقت کردم حیوانی رادیدم که ازقاطرکوچکتروازالاغ بزرگتربودودمی همچون دم گاووگردنی مانندگردن اسب داشت دوتن ازملائک یکی مهارودیگری رکابش راگرفته بودسومی به سویم آمدوبه من برای سوارشدن به آن حیوان کمک کرد
لباسم رامرتب کرد دراین هنگام آن حیوان که(براق)صدایش می کردندقصدفرارکردکه جبرئیل به اوضربه ای زدوگفت:(ای براق آرام باش که تاکنون پیامبری بااین مقام برتوسوارنشده وازاین پس کسی ماننداوبرتوسوارنخواهدشد)وبراق آرام شدکمی که بابراق وهمراهی جبرئیل بالارفتیم صدایی ازسمت راست شنیدم که مرابه سوی خودمی خواندبه آن توجهی نکردم سپس ازسمت چپ صدایی شنیدم به آن هم توجه نکردم به زنی رسیدم که بادست وساعدبرهنه غرق درزیورآلات دنیوی به سویم آمدوگفت:ای محمدبه من نگاه کن تاباتوسخن بگویم به اونیزتوجه نکردم همین طورکه پیش میرفتیم صدایی شنیدم که ازشنیدنش ترسیدم ازآن نیزگذشتم درهمین زمان جبرئیل مراازبراق پایین آوردوگفت:نمازبخوان من نمازخواندم سپس پرسید:آیامی دانی درکجانمازخواندی گفتم نه گفت:درکوه سیناهمان جایی که خداوندباموسی سخن گفت.
آنگاه سوارشدم آن قدررفتیم که جبرئیل بازهم به من گفت پیاده شونمازبخوان من پیاده شدم ونمازخواندم دوباره پرسید:هیچ می دانی درکجانمازخواندی؟گفتم نه گفت:دربیت الحم همان جایی که عیسی بن مریم متولدشداینجاناحیه ای ازبیت المقدس است که تودرآن نمازخواندی.سپس سواربراق شدم تااینکه به بیت المقدس رسیدیم آن گاه افساربراق رابرحلقه ای که پیامبران قبل ازمن افسارمرکب خودرابه آن بسته بودندبستم وواردمسجدشدم باکمی دقت متوجه شدم که درخیل عظیم پیامبران قراردارم به اشاره جبرئیل دیدم درمقابلم ابراهیم(ع) موسی(ع)وعیسی(ع)قراردارندهمه پیامبران خدابه خاطرمن آمده بودندوقت نمازشد همه محیای خواندن نمازشدیم باخودپنداشتم که جبرئیل پیش میرودوبرهمه امامت می کند ولی اوبه سویم آمد مراپیش بردتاامامت کنم پس ازفارق شدن ازنمازکسی نزدم امدوسه کاسه آب شیروشراب برایم آورداما شنیدم کسی میگفت:اگرآب رابنوشدخودوامتش غرق میشوند اگرشراب راانتخاب کندخودوامتش گمراه خواهندشدواگرشیررابنوشدهدایت وپاکی رابرای خوردوامتش اتخاب کرده است پس ازشنیدن این سخنان ظرف شیررابرداشتم وکمی ازآن نوشیدم جبرئیل گفت:(خودوامتت هدایت شدیدوامتت فطرت پاکش راانتخاب کرد)جبرئیل ازمن پرسید:درراه چه دیدی؟گفتم:صدایی ازسمت راست وچپم شنیدم وزنی راغرق درجواهرات دیدم که به هیچ کدام ازآنهاتوجه نکردم جبرئیل گفت:اگربه صدای سمت چپ خودمتوجه می شدی امتت بعدازتوبه کیش مسیحیان می گرویدنداگربه سمت راستت نگاه میکردی بعدازتوامت تو به آیین یهودیان میگرویدندواگربه آن زن توجه می کردی امتت پس ازتو متوجه اموردنیوی می شدند به اوگفتم:صدای هول انگیزی که شنیدم ومراترساندچه بود؟گفت:ای محمداین صدای سنگی است که من هفتاد سال پیش ازدردوزخ به داخل آن پرتاب کردم والعان به انتهای آن رسیده است بعدجبرئیل بالا رفت ومراباخودبردتااینکه به آسمان دنیارسیدیم وفرشته ای رادیدم که به اواسماعیل می گفتند
هفتادفرشته درفرمان اوبودندوهرکدام ازفرشتگان به هفتادهزارتن دیگردستورمی دانداوازجبرئیل پرسید:اینکه همراه توست کیست؟جبرئیل جواب داد:این محمدرسول خداست پرسید:مبعوث شده؟گفت:بله دررابازکردبه وی سلام کردم اونیز به من سلام کردوگفت:درودبربرادرصالح وپیامبرصالح.آنگاه فرشتگان آنجایکی پس ازدیگری به ملاقاتم آمدندسپس به آسمان دوم آسمان ابوالبشرآدم(ع)رسیدیم آنجاتمام فرشتگان می خندیدندبجزیکی ازآنهاکه مخلوقی بزرگترازاوندیده بودم باچهره ای گرفته وخشمگین بامن مثل دیگران رفتارکردهرآنچه دیگران گفته بودنداوهم گفت وبرایم دعاکرداماهرگزنخدیدپرسیدم:ای جبرئیل این کیست که اینطورخشمگین است؟مرابی قرارکرده گفت:حق باتوست که چنین وحشت کنی ماهمگی ازاومی ترسیم زیراکه اومالک دوزخ است وتاکنون نخندیده ازروزی که خدااورامسئول دوزخ کرده خشمش به دشمنان خداوگمراهان بیشترشده است خداوندبزرگ انتقام خودراازدشمنانش به وسیله وی میگیرید
واگربرکسی تبسم کندآنکس تویی به هم سلام کردیم ومن رابه بهشت بشارت دادازجبرئیل خواستم که اودوزخ رابه من نشان دهدجبرئیل به اوگفت:ای مالک جهنم آتش رابه محمدنشان بده مالک پرده دوزخ رابالا برددری ازآن راگشودناگهان شعله ای ازآتش به آسمان سرکشیدکه تصورکردم مراهم می سوزاندخودراعقب کشیدم وبه جبرئیل گفتم:دستوربده دراببندداونیزبه مالک گفت پرده رابه حال اول برگرداندبه حرکت خودادامه دادیم تابه مردی گندم گون رسیدیم ازجبرئیل پرسیدم:اوکیست؟گفت:اوپدرت آدم است مرابه اومعرفی کردوآدم گفت(روحی پاک وبوی پاک ازتنی پاک)
دراین حال سوره مبارکه مطففین راازآیه هفدهم تاآخرسوره برای ایشان تلاوت کردم به اوسلام کرده وبرایش طلب آمرزش کردم اوهم چنین کردوگفت:آفرین به فرزندصالح پیامبرصالح ومبعوث درروزگارصالح.درادامه سفرفرشته ای رادیدم که نشسته بودوهمه دنیارادرمیان دوزانویش گرفته بودلوحی ازنوردردست داشت وآنرامی خواندانگاردرآن چیزی نوشته شده بودکه اوبه آن لوح خیره شده بودبه راست وچپ خودتوجهی نمی کردچهره ای مانند مردم ناراحت به خودگرفته بودازجبرئیل پرسیدم اوکیست گفت:اوعزرائیل ملک الموت است که همیشه درحال قبض ارواح است گفتم:مرا نزداوببرتااندکی بااوسخن بگویم هنگامیکه به اورسیدم سلام نمودم جبرئیل به اوگفت:این محمدپیامبررحمت است که خداوند اورابه سوی مردم مبعوث کرده.عزرائیل به من سلام کردوگفت:(ای محمدمژده بادکه می بینم تمام خوبی هادرمدح تواست)گفتم:سپاس خدایی راکه بندگان خودراموردمحبت قرارمی دهداین خداوند است که فضل اوشامل حال من است وجبرئیل گفت:اودرتمام کارهایش سرسخت است.گفتم:هرکه می میرداو جانش رامی گیرد.
جبرئیل جواب داد:بله هرکسی که درهرمکانی ازجهان بمیردعزرائیل روحش راقبض می کندازخودعزرائیل پرسیدم:جبرئیل درست می گویدپاسخ داد:آری تمامی دنیادربرابر آنچه خداوندسبحان زیرنظرم قرارداده کوچکترازقلوه سنگی است که کودکی دردستش باآن بازی می کندوبه هرطرفی که می خواهدمی چرخاند.هیچ خانه ای نیست که من روزی پنج باربه آن سرنزنم هنگامی که مردمی برای مردگان خودگریه می کنندبه آنهامی گویم که گریه نکنیدروزی به سوی شماهم می آیم ونوبت شمانیزمی شودوآنقدررفت وآمدمیکنم که کسی ازشماباقی نماند.ازجبرئیل سوال کردم:بلایی بزرگترازمرگ برای گناه کاران وجوددارد؟اوگفت:بله بدترازمرگ پس ازمرگ است بعدبه راه خودادامه دادیم تابه مردمی رسیدیم ازمیان غذاهای پاک وکثیف غذاهای ناپاک رامی خودندوبه خوراک پاک اعتناعی نمی کردندازجبرئیل سوال کردم اینان که هستندگفت:اینان حرام خواران قوم توهستندازحرام لذّت می برندباحلال کاری ندارند‌‌‌‌‌.جلوترکه رفتیم به آسمان دوم آسمان یحیی(ع)وعیسی(ع)رسیدم کمی که دقت کردم ودمردشبیه به همرادیدم ازجبرئیل پرسیدم اینان کیستندگفت:یحیی بن زکریا(ع)وعسیی بن مریم(ع)هستندبرآنهاسلام کردم ایشان نیزبه من سلام کردندوبرایم طلب مغفرت نمودندمن هم برایشان طلب آمرزش کردم به من گفتند:((مرحبابربرادرصالح ورسول صالح))درهمان نزدیکی فرشتگانی عبات ودعا می نمودندوخداوندصورتشان راآنطورکه می خواست قرارداده بودتاخدارابه صورت های مختلف عبادت کنندبه آسمان سوم که رفتیم فرزندیقوب نبی(ع)یوسف(ع)رادیدیم مردی که آنقدرزیبابودصورتش مانندماه شب چهارده می درخشیدهیچ کس رازیباترازاوندیده بودم.ازجبرئیل پرسیدم اوکیست گفت:برادرت یوسف(ع)است.
به سلام نمودم وبرایش طلب مغفرت کردم اوهم به منسلام کردوبرایم طلب آمرزش نمودوگفت:((آفرین به برادرصالح وپیامبرصالح درزمانی صالح))درآنجافرشتگانی رادیدم که درحال نیایش بودندبه همان صورتی که درموردفرشتگان آسمان های دیگرگفته بودم
بعدبه آسمان چهارم سعودکردیم درآنجاکسی رادیدم وازجبرئیل نام اوراپرسیدم گفت:((نام این مردادریس(ع)است که خداوندبه اومقامی به این والایی عطا کرده است))به اوسلام کرده وبرایش ازخداطلب مغفرت نمودم اوهم به سلام نمودوبرایم طلب آمرزش کرددرآن آسمان نیزفرشتگانی مانندفرشتگان سایرآسمان هادرحال عبادت بودندوهمه آنهامن وامت مرابه کمال خیربشارت دادنددرآن میان فرشته ای رادیدم که برتخت نشته وبه هفتادهزارفرشته دستورمی دادوهرکدام ازآن فرشته هانیزبه هفتادهزارملک دیگردستورمی دادندمن بادیدن این فرشته بک لحظه خیال کردم که شایداوهمان خداوندمنان باشدجبرئیل که ازغیب خبرداردازمقصودم باخبرشدوبرای رفع شک من که ذات مقدس خداراهمتای مخلوقاتش فرض نکنم به آن فرشته دستورداددرحال ایستاده خشک تاقیامت بماندواونیزدستورجبرئیل

رااطاعت کرد.
سپس به آسمان پنجم بالارفتیم درآن آسمان مردسالخورده ای باچشمان درشتی رادیدم پیرمردی بسیارباعظمت بود کنارش جمعیت زیادی ازپیروانش جمع شده بودندمن اززیادی یارانش خوشحال شدم ازجبرئیل پرسیدم اوکیست گفت:اوپیغمبری است که امتش وی رابسیاردوست می دارنداین هارون بن عمران(ع)برادرموسی نبی است به اوسلام کردم اونیزهمین کارراکردبرایش طلب آمرزش کردم اونیزچنین کردهمین طورکه جلومی رفتیم فرشتگانی رادیدم مانند فرشتگان آسمانهای دیگردرحال عبادت بودندبه آسمان ششم سفرکردیمدرآن آسمان مردی بلندقدی رادیدم که انگارازشبوة بودموی های بسیاربلندی داشت که اگردوپیراهن هم می پوشید بازازلباسش بیرون می آمدشنیدم که می گفت:خیال میکردم که بنی اسرائیل بهترین فرزندان آدم نزد خدایم باشنددرحالی کهاین مردازمن هم محبوبتر است.جبرئیل گفت:این برادرت موسی بن عمران(ع)است به اوسلام نموده وبرایش ازخداوندمنان طلب آمرزش نمودم اونیزچنین کرددرآن آسمان نیز فرشتگانی رادیدم کهمانندملائک دیگردرحال عبادت بودندسپس به آسمان هفتم آخرین آسمان خداسفرکردیم به هرفرشته ای که می رسیدیم به من می گفتند((ای محمدحجامت رابرخودوامتت واجب نما))کمی که جلوترکه رفتیم مردی باسروریش جوگندمی رادرپیش رویم دیدم که برکرسی نشسته بودازجبرئیل سوال کردم((این کیست که این چنین مقام والایی داردودرکناربیت المعموردرجوارعرش خداجای دارد))جبرئیل جواب داد((ای محمداین پدرت ابراهیم خلیل الله است که درمکان تووپرهیزکاران امتت جادارد))بادیدنش این آیه راخواندم((درحقیت نزدیکترین مردم به ابراهیم همان کسانی هستندکه ازاوپیروی کرده اندواین پیامبروکسانی که به آیینش ایمان آورده اند.وخداسرپرست مومنان است))"سوره آل عمران آیه۶۸"
براوسلام کردم واوهم جواب سلام مرادادوگفت:آفرین به پیامبروفرزندصالح مبعوث درروزگارصالح.درآنجانیزملائک عبادت کننده ای رادیدم که من وامتم رابه نیکی خبردادندهمین طورکه می رفتم دریای ازنوررادیدم آنچان می درخشید که چشمهاراخیره می کردبعداز آن دریاهایی ازظلمت رنج وزحمت رادیدم که موج های پرطلاطمش صدای وحشتناکی راازخودساتع می کرددرراه وقتی که چیزعجیبی می دیدم درباره اش ازجبرئیل می پرسیدم اوهم می گفت((بشارت بادتورامحمدکه شکراین نعمتهارا به جا آوری)) وقتی که دیگرپرسشهایم ازحدمی گذشت جبرئیل درپاسخ به من می گفت:ای محمدآنچه راکه می بینی وبه نظرت عجیب می آیدیکی ازمخلوقات پروردگارعالمیان است که تواکنون ذره ای ازآن عظمت بزرگ وبی انتها رامشاهده می کنی وبدان هنوز مخلوقات بسیاری نیزوجودداردکه توآنهاراندیده ای این ازبزرگی خداونداست ای محمدمیان خداوندومخلوقاتش هفتادهزارحجاب است وازهمه خلایق نزدیکتربه خدامن واسرافیل هستیم که بین ما وخدا فقط چهارحجاب ازنور"ظلمت"ابر"وآب وجوددارد.سپس باجبرئیل به بیت المعمورواردشدیم درآن مکان دورکعت نمازخواندم برخی ازامتم رادیدم که لباس نوپوشیده اندوبرخی دیگرلباس کهنه پوشیده ولباس نورادردست داشتندگروه اول بامن واردبیت المعمورشدندوکهنه پوشان درجای خودماندندبه جلوی خودنگریستم دورودرادیدم ازجبرئیل پرسیدم نامشان چیست گفت:اولی کوثرودومی رحمت نام دارد.به کنارشان رفتم ازآب کوثرکمی نوشیدم وازآب رحمت خودراشستم تااینکه هردوروددربرابرم ایستادند ومن واردآسمان هشتم مکان جلوس خداوندعزوجل شدم دردوطرف بهشت خانه های خودواهل بیتم رادیدم که خاکش مثل عطر گلها خوش بوبود دختری رادیدم که درحوض بهشتی شنامی کرد.
پرسیدم:ای دخترفرزندکیستی؟گفت:فرزندزیدبن حارثه هستم نگاهی به مرغان بهشتی نمودم آنقدربزرگ بودندکه اندازهشان قدشتربودبه اناربهشت نگریستم همانندزنگ کلیسابودنددرهمان نزدیکی درختی را دیدم که اگرپرنده ای قصددورزدنش راداشت بایدهفصدسال پروازمی کرد
شاخه هایش درتمام خانه های بهشت بودازجبرئیل پرسیدم:این چه درختیست؟گفت این درخت طوبی هست خداوندآن رابه بندگان صالح خودوعده داده وفرمود:(( طوبی و سرانجام نیک برای آنان است))"سوره رعدآیه۲۹درآن حال ازجبرئیل سوال کردم.آن دریاهای خوف انگیزوعجایب حیرت انگیزچه بودند؟گفت:سیراوقات وحجاب هایست که خداوند بین خود ومخلوقاتش قرارداده اگراین حجاب هانبودنورعرش الهی حرمت تمامی آنچه درآن بودمی شکست.بعدبه درخت سدرالمنتهی رسیدم(سدرالمنتهی حدنهایی کارهای شایسته بندگان است مانند پیامبران امامان شیعه)وقتی که به آن درخت رسیدیم جبرئیل ایستادودیگربامن نیامدبه پشت خودنگاه کردم وگفتم:چرابامن نمی آیی؟جبرئیل پاسخ داد:من دیگرازاین درخت بیشترنمی توانم بیایم زمانی که خداوندپیامی رامی خواهدبرای پیامبری بفرستدمن دراین مکان می ایستم وبا خداسخن می گویم. تنهایی به راه خودادامه دادم به درخت نگاهی کردم برگش آنقدربزرگ بودکه امتی رادرزیرسایه خودجامی داد.همین که می رفتم صدایی راشنیدم که گفت:((ایمن است فرستاده ام آن زمان که به نزدپروردگارش آمد))ازاین صدا فهمیدم که خداوندسبحان بامن سخن گفت صداخیلی برمن نزدیک بود انگارکه دونفردرکنارهم صحبت می کنندودانستم فاصله من باخدابه اندازه دوسرکمان است شوق وشعف تمام وجودم راگرفت نزدیک بودقلبم بایستدوباشادی درپاسخ ازسوی خودوامتم عرض کردم.
پاک وکنزه است خداوندی که همه چیزراآفریدایمان آورندگان به تودرپناه توملائک وکتابی که فرستادی هستندکه بین هیچ کس با وجودشان اختلافی صورت نمی گیردصحبت من وپرودرگارجهانیان به طول انجامید ومن ازخداوندخواسته های خواستم وخداونداجابت کردپس ازآن تمام ملائک به امامتم نماز خواندیم وبعدازآن خداونداجازه بازگشت به زمین رابه من دادنزدیک نمازصبح بودکه به زمین رسیدم بعدازخواندن نمازبه مرکزشهرمکه رفتم وتمام »چیزی که برایم اتفاق افتاده بودباصدای بلندبرای همه بازگو کردم
همه ساکت بودند وکسی حرفی نمیزدناگهان ابوجهل فریادزد:نشانه بیاور!وابوبکرگفت من به بیت المقدس رفته ام آنجارابرایم تعریف کن ازخداوندیاری خواستم جبرئیل به سویم نازل شدتصاویربیت المقدس رابرایم ظاهرکرددیگربه راحتی حتی تعدادستون های مسجدالقصی رامی دیدم وتمام مسجدراازاول تاآخربرایشان شرح دادم همگان ازدرستی گفتارمات ومبهوت مانده بودنددرسکوتشان به راحتی بال زدن پرندگان رامی شنیدم مشرکان ازترس موفقیت من بلندگفتند:این تازه یکی ازنشانه هابودنشانه ای دیگربیاورمن هم گفتم
درراه بازگشت به کاروان قریش برخوردم درجلوی کاروان شتری خاکستری رنگ رم نموده وصاحبش افتادودستش شکست وشترفرارکرد درنهایت شترراپیداکردنداحساس تشنگی کردم ازجبرئیل آب خواستم به کوزه کاروانیان اشاره کردبعدازخواندن آب بقیه آب رابه زمین ریختم درادامه گفتم اگرشاهدی می خواهیدفردابعدازطلوع آفتاب همان کاروان ازروبروی شهرمی آیدمی توانیدببینیدفرداصبح کسی ازاهل مکه نمانده بودکه منتظرکاروان باشدآنچنان جمعیتی جمع شده بودکه تمام دشت پرازمزدم بودمشکرکان برای رسوایم لحظه شماری میکردندکه ناگهان کسی فریادزدآفتاب طلوعکردهنوزاولی صدایش قطع نشده بودکه دیگری گفتم کاروان را می بینم کسی حرفی نمیزد به گونه ای که صدای نفسهای مردم به گوش می خوردابوجهل جلورفته وبه گوش رئیس کاروان زمزمه کردبعدازشنیدن درستی سخنانم سررابه زیرانداخته دورشدمردم به رئیس هجوم بردندورئیس کاروان همه چیزرابه صدای بلندگفت مردم ازدرستی حرفهایم متعجب بودندمشکان میان مردم راشلوغ کرده وشایعه کردندکه محمدساحراست جزسحرچیزی این چنین نمی کنداماتامدتهامردم درابهام بودندواین امرباعث شدافرادزیادی نسبت به اسلام توجه داشه باشند
۳-پاسخ به شبهات وسوالات درپیرامون معراج حضرت محمد(ص):چندین سوال درموردمعراج پیامبرمطرح شده که ذهن هارابه مشغول نموده سوالات که درصورت پاسخ گویی بسیارازابهات موجودراحل میکندبرخی ازاین سوالات ازاین قبیل اند
۱-هدف ازمعراج پیامبرچه بوده؟
۲-سفرپیامبربه نزدخداوندبا جسم بوده یاروح درخواب یابیداری
۳-چگونه این امرامکان دارد

وهزاران سوال دیگر...........................................؟!
ائمه اطهاردرآینه ی معراج حضرت محمد(ص):دراین باره مطالب بسیاری نقل وبررسی شده که هرکدام قابل نقدمی باشداماآن چیزی که مهم است صرفابیان منزلت ائمه درپیرامون سفرمعراج است نه نقدوبررسی این ادعاهاازآنجایی که منزلت ومقام این بزرگواران بسیاربالاوارزشمند است خداوندبرای نشان دادن این فظلیت هاراه های گوناگونی رابه انجام رسانده است به صورت مستقیم وغیرمستقیم سعی برنشان دادن چراغان راه خودبوده وبه طرق مختلف تلاش نموده است
درمعراج پبامبراسلام نیزازاین کوشش دریغ ننموده وازآن برای شناساندان اولیای خوداستفاده نموده است که بنده فقط زره ای ازاین اقیانوس بی کران را برایتان می نویسم
درسفرمعراج که مختص به پیامبربوده وتمام روایتهاازجانب ایشان است فقط برای درستی وادای حق مطلب منابع ذکرمی شود
امام علی(ع)اولین کسی است که بیشترازبقیه ائمه درمعراج موردتوجه قرارگرفته وتمامی اهل بیت به جزپیامبراسلام برجسته ترمی باشددرتوضیح جایگاه رفیع مولای متقیان امیرمومنان علی(ع)بایدگفت:در تفسیر این آیه از قرآن کریم : « فاوحی الی عبده ما اوحی »
« آنگاه به بنده اش آنچه را باید وحی کند ، وحی فرمود . » که اشاره به شب معراج و تفضلات خداوند متعال به رسول گرامی اسلام (ص) دارد . در کتب و تفاسیر معتبر آمده : خداوند متعال در شب معراج در مورد علی (ع) و مقام و منزلت او و جانشینی و امامت علی (ع) نزد خود به پیامبر اکرم (ص) وحی کرد . چون زمان بیان آنچه به پیامبر وحی شده بود رسید ، در آخرین سفر حج در غدیر خم خطاب از جانب حق تعالی آمد که : « ای پیامبر ، آنچه در شب معراج در مورد ولایت علی به تو وحی شده را ابلاغ کن . »و بعد از ابلاغ ، آیه 3 سوره مائده نیز نازل شده که : « امروز برای شما دینتان را کامل کردم و نعمتم را تمام نمودم و اسلام را به عنوان دینتان برگزیدم . »
امام علی (ع) نشانه هدایت
امام صادق (ع) از پدران بزرگوارشان و آنها از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند : « در شب معراج خداوند با من صحبت کرد و فرمود : ای محمد! گفتم لبیک ای پروردگار بزرگ فرمود : علی حجت من بعد از تو بر مردم و امام اهل اطاعت من است ، پس هر کس از او پیروی کند مرا اطاعت و پیروی کرده است و کسی که در برابر او سرکشی کند ، مقابل من ایستاده . پس علی را نشانه هدایت در امت تو قرار دادم که بعد از تو باعث هدایت مردم خواهد شد . »
امام علی (ع) صاحب پرچم پیامبر (ص) ابن عباس از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که حضرت حضرت فرمودند : « پروردگار عالم در شب معراج به من فرمودند : ای محمد ! می دانی که گفتگو در آسمانها در مورد چیست ؟ عرض کردم : پروردگارا ، تو عالمتری فرمود : ای محمد ! آیا کسی را جانشین خود قرار داده ای ؟ عرض کردم : پروردگارا ، هر کس را می خواهی انتخاب کن . فرمود : ای محمد ! علی بن ابیطالب را برگزیدم و او وارث و صاحب پرچم تو است . قسم به خودم که از علی سیراب و بهره مند نمی شود کسی که با تو دشمن باشد و حقیقتا همه امت را وارد بهشت خواهم کرد مگر کسی که نخواهد وارد شود .
عرض کردم : پروردگارا ، حق علی چیست ؟ فرمود : ای محمد ! حق علی بر امت تو مثل حق تو است مثل حق تو است در زمان حیاتت پس هر کس حق علی را انکار بکند خودش نخواسته خودش نخواسته که وارد بهشت شود و بر من واجب است که داخل بهشت نکنم کسی را که نسبت به علی بغض و کینه داشته و ولایتش را انکار کند . و ای محمد ! از ذریه علی یازده مهدی پا به جهان خواهند گذاشت که عیسی (ع) به آخرین آنان در نماز اقتدا خواهد کرد . »
امام علی (ع) امام و رهبر دوستان خداست
سپس پیامبر اکرم (ص) در ادامه روایت گفتگوی خداوند متعال و خود را اینچنین نقل کردند : « خداوند فرمود : ای محمد !‌در عالم بالا گفتگو در چه چیزی است ؟ عرض کردم پروردگارا در این مورد علمی ندارم . آنگاه خداوند متعال با دست قدرت خود سینه پیامبر را سر شار از علوم الهی گردانید . و برای مرتبه دوم پرسید : ای محمد ! در عالم بالا گفتگو در چه چیزی است ؟ پیامبر پاسخ داد : پروردگارا گفتگو در عالم بالا درباره درجات و کفارات و حسنات است . خداوند فرمود : ای محمد ! چه کسی را وزیر و وصی و جانشین خود کرده ای ؟ پیامبر فرمود : پروردگارا ، همه را آزمایش کردم اما هیچ کس را چون علی یاور دین تو و غضب کننده در راه تو و مطیع و پیرو خود نیافتم . خداوند منعال فرمود : ای محمد ! من نیز او را آزمودم . پس ای محمد ! به علی بشارت بده که :
« او نشانه و اسوه هدایت ، امام ، پیشوا و رهبر دوستان خدا ، نور اطاعت کنندگان و کلمه تقواست . » هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس با علی دشمنی کند و به او بغض و کینه بورزد و با من دشمنی کرده و بغض و کینه ورزیده است . »
بهترین جانشین
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : « در شب معراج کنار درخت طوبی و سدر المنتهی ملائکه زیبایی را دیدم . از جبرئیل در مورد این ملائکه پرسیدم . جبرئیل گفت : نام این ملائکه اوّاب است . پیامبر اکرم فرمود : این ملائکه می گفتند : « محمد بهترین انبیا و علی بهترین جانشینان است . » و خداوند سرشت من و علی و فاطمه را با حیات آمیخته است ، آنگاه نوری خلق کرده و آن نور به من و علی و فاطمه و اهل ولایت و دوستی ما رسید . پس این نور به هر کس رسید به خاطر ولایت علی هدایت می شود و آنکس که این نور به آن نرسید از ولایت علی بی نصیب خواهد شد . »
ولایت پیامبر (ص) و علی (ع) هدف بعثت
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : « در شب معراج آسمانها را پشت سر گذاشتم و از کروبین و ملائکه صافّین گذشتم و از جایی عبور کردم که جبرئیل نتوانست بیاید . به درخت طوبی و سدر المنتهی رسیدم ، پس خداوند به من آنچه که باید وحی می کرد فرو فرستاد . سپس اهل عرش از من پرسیدند : بم بعثت یا محمد ؟
به چه چیزی مبعوث شده ای ؟ گفتم : بولایتی و ولایت اخی علی بن ابی طالب به ولایت خودم و ولایت برادرم علی برانگیخته شدم . »(برگرفته ازسایت سازمان تبلیغات اسلامی استان سیستان و بلوچستانhttp://zahedan-tebyan.ir/main.asp?id=1041)


قبل ازپاسخ دادن به همه ی این سوالات وشبهات نکاتی کوتاه اماضروری درموردمعراج پیامبراسلام لازم به ذکراست ازنکات مهم می توان جایگاه رفیع ائمه اطهاررانام بردجایگاهی که درشناخت این بزرگواران نقش به سزایی راایفامیکندهرچنددرداستان فوق منظورفقط توضیح اجمالی وروایتی ازمعراج بودامادرادامه سعی براین است که نکات ومسائل مفیدی راازدرون این معجزه الهی بیرون کشم

یکی دیگرمشاهدات بسیارمهم حضرت محمد(ص)درمورداهل بیت خوددیدن جایگاه موعودومنجی عالم بشریت حضرت امام زمان(ع)می باشد
موعود(ع) در معراج
اصلی‌ترین مشاهده پیامبر اعظم(ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کرده‌اند و همان‌طور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:
همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ـ در حالی که خدا خود بدان آگاه‌تر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابی‌طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی‌شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی‌طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام‌های من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده‌ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه‌رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار.‌ من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی‌طالب و حسن و حسین و علی‌بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره‌ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی‌اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال‌کننده حلال من و حرام‌دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می‌دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می‌دارم

ازدیگرمشاهدات بسیارمهم پیامبراعظیم الشان اسلام درمعراجش درموردعذاب های وارده برزنان گناه کارامت اسلام می باشدکه بربسیاری ازمشبهات وبهانه کاری بعضی ازگناه پیشگان سرپوش می گذارداین اخبارواصله سندی برمحکوم کردن صرفازنان نیست یااینکه بیشترین گناهکاران درجهنم رازنان تشکیل می دهندبلعکس بلکه ازآن جایی که زنان قلب جامعه بوده وباازکارافتادن قلب،جامعه نابودمی شودازاین روبرای اهمیت دادن واخطارمناسب به زنان درموردحفظ خودوتاثیرگذاری زنان برمردان رااین مشاهدات حاصل شده است نه برای متهم نشان دادن زنان مسلمان چه بسامردان اسلام بیشتراززنان صاحب وعامل گناهان باشند
امیرالمومنین علی (ع) می فرماید : روزی با فاطمه محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند.
گفتم : پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه می کنی ؟ فرمودند : یا علی ! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.)
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.
زنی را دیدم که از زبانش آویران کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند.
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخهای بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.
زنی را دیدم که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند.
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
عذاب زنان درمعراج زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
حضرت فاطمه (س) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
رسول خدا (ص) فرمود :
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزید.
زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد.
زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
زنی که صورت و دستاش می سوخت و او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت.
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ زنی سخن چین و دروغگو بود.
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.
(داستانهای بحار الانوار ٬ ج ۵ ٬ ص ۶۹ - زبدة القصص ٬ ص ۲۰۲)

واین هم جوابی دندان شکن برای مدعیانی که معراج برحق حضرت محمد(ص)راکتمان می کننددرباره کیفیت معراج رسول گرامی چهار نظر وجود دارد:
1- معراج پیامبر اکرم در تمام مراحل روحانی بوده است، یعنی روح به صورت تخلیه از جسد، این عوالم را طی کرده است.
2- معراج پیامبر روحی بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن، بلکه به صورت رؤیا و برزخی بوده و تمام عوالم به صورت رؤیا سیر شده است.
3- سیر پیامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی جسمانی و روحانی بوده و از آنجا به بالا به صورت روحانی بوده و این نظریه را ابن شهرآشوب برگزیده و به علمای امامیه نسبت داده است.
4- سیر حضرت در تمام مراحل جسمانی و روحانی بودو همه جا را با تن و روان، سیر نموده است.
اثبات معاد روحانی با برهان عقلی ممکن است و شواهد نقلی هم کاملاً آن را تأیید می‌کند ولی اثبات معاد جسمانی گرچه از لحاظ ادلّه نقلی مقبول و مسلّم است، لیکن اثبات همه خصوصیات آن با برهان عقلی آسان نیست ، گرچه دلیل عقلی بر خلاف آن نخواهد بود و ‌یک متفکر با انصاف در باره معاد جسمانی وظ‌یفه خود را انصاف و استماع ره آورد د‌ینی می داند. مسئله معراج نیز همین گونه است، زیرا اثبات معراج روحانی نیز با برهان عقلی ممکن بوده و شواهد نقلی آن را تآیید می کند؛ ولی اثبات معراج جسمانی در محدوده‌ی‌ حرکتهای زمینی، مانند سیر از مسجد الحرام تا بیت المقدس، و نیز در آسمان و کهکشانهای مادی کاملاً ممکن خواهد بود؛ ز‌یرا حرکت بدن در قلمرو جسم زمینی ‌یا آسمانی هیچ محذوری ندارد، نه اصل حرکت بدن در اجرام آسمانی محال است و نه سرعت آن، که در مدت بسیار کوتاه همه آن اجرامْ مورد سیر بدنی قرار گیرد و سیر آسمانی مانند سیر زمینی محذوری عقلی ندارد، زیرا نه "کُندی" شرط سیر طبیعی است و نه "تُندی" مانع آن می‌باشد؛ ز‌یرا توهم امتناع خرق و التیام افلاک که مبتنی بر پندار برخی از پیشینیان بوده ناصواب است، چنانکه تخیل امتناع پیمودن مسافت طولانی و مدار وسیع در اندک مدت، نارواست؛ ز‌یرا برای صاحب اعجاز و کرامت، طی آسمان مانند طی زمین سهل است.
مشهور در میان دانشمندان شیعه نظریه چهارم است؛ زیرا " عبد "، همان مجموعه‌ی‌ جسم و روح است که پیامبر با هر دو در حالتی که بیدار بود عروج کرده است و چنانچه معراج در خواب اتفاق افتاده بود، با ظاهر آیه ـ که دالّ بر منّت است ـ هماهنگ نیست.
آیاتی که پیامبر در آن شب دید: "...لنریه من ایاتنا..."، نشانه‌های مخصوص بود و دیدن آن‌ها نیز ملکوتی و با حواس باطنی بود، نه مُلکی و با چشم و گوش ظاهری؛ زیرا خداوند، آیات ظاهری را به همه‌ی‌ بشر ارایه کرده است: "إنّ فی خلق السّموات و الأرض و اخْتلاف اللّیل و النَّهار لَا یات لأُولی الألباب" سوره‌ی‌ آل‌عمران، آیه‌ی‌ 190.
اثبات معراج جسمانی در محدوده‌ی‌ حرکت‌های زمینی ـ مانند سیر از مسجدالحرام تا بیت‌المقدس و سیر در مدارج آسمانی و طبقات آن ـ کاملا ً ممکن است و حرکت بدن در قلمرو جسم زمینی یا آسمانی، هیچ محذور و مشکلی ندارد؛ زیرا همانطور که در بالا گفتیم برای صاحب اعجاز و کرامت، طیِّ آسمان‌ها مانند پیمودن زمین سهل و آسان است و اگر جریان حمل تخت شاهانه‌ی‌ بلقیس و ملکه‌ی‌ سبأ از یمن به فلسطین، در کمتر از چشم ‌برگرداندن ممکن است: "...أنا اتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک فلمّا رءاه مُستقرّاً عنده قال هذا من فضل ربّی..." سوره‌ی‌ نمل، آیه‌ی‌ 40.
جریان سیر بدنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آسمان‌ها نیز مقدور است.
به یقین، در معنای معراج جسمانی نباید آن سان افراط شود که همه‌ی‌ امور معنوی و روحانی به صورت یک سلسله امور مادّی توجیه شود؛ زیرا سهم معراج روحانی ـ که بیش از معراج جسمانی است ـ باید کاملا ً درنظر گرفته شود و حفظ حدود هر یک از معراج جسمانی و روحانی به این است:
1. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمیع حالات عروج و سیر، دارای بدن و در حال بیداری بوده است.
2. پیامبر در سر تا سر سیر و معراج، عالم طبیعت را به ‌طور کلی رها نکرد؛ بلکه جامع ملک و ملکوتْ همگام طبیعت بود، و اگر تک بُعدی می‌بود، لازم آن یا مجرّد شدن موجود مادّی است یا مادّی شدن موجود مجرّد، و هر یک از این دو فرض باطل است؛ زیرا محذور اجتماع نقیضین را به همراه دارد؛ مثلا ً اگر آنچه که به خداوند نزدیک شد، بدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده باشد، لازم می‌آید که برای خداوند ـ العیاذ بالله ـ قرب مادّی و مکانی تصور شود و اگر همه‌ی‌ آنچه در این سیر ملکوتی رخ داد، مجرد صرف می‌بود، لازم می‌آید که چیزی محسوس به سامعه یا باصره و مانند آن نبوده است.
3. همچنین، هرگز سیر بدنی رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آسمان‌ها، به معنای خروج از عالم طبیعت نیست؛ زیرا آسمان‌های ظاهر ـ مانند زمین ـ موجود مادّی و طبیعی است و احکام طبیعت بر هر دو جاری است؛ در عین آنکه بخش تجرّد، همچنان بر حکم خود باقی است. مثلا ً اگر نماز که تقربگاه هر پارسایی است: " الصلاة قربان کلّ تقى " در زمین برگزار شود یا در آسمان‌ها خوانده شود، در هر دو حال، تقرّب به خداوند ـ که به بخش تجرد او برمی‌گردد ـ تنها روحانی است و بدن هرگز تقرّب مکانی به خداوند نخواهد داشت. بنابراین، همان‌گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمینْ حالات معنوی ویژه پیدا می‌کرد، ولی بدن آن سرور به خداوند نزدیک نمی‌شد، معراج روحانی آن حضرت در آسمان نیز می‌تواند اینگونه بوده باشد.
بنابراین، بخشی از حالت‌های دریافت وحی و عروج و اِسرا می‌تواند در پرتو ارتباط خارجی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با عالم مثال منفصل صورت پذیرد؛ آن‌سان که بخشی دیگر از آن، مربوط به عالم مادّه و طبیعت است و بخش سوم، در رابطه‌ی‌ با عالم تجرد تامّ و عقل محض تحقق می‌پذیرد.
ابن شهرآشوب در مناقب می نویسد:
"خوارج معراج را از اصل انکار می کنند، جهمیه می گوید: معراج او روحانی بوده آن هم به صورت رؤیا. امامیه و زیدیه و معتزله می گویند معراج او فقط تا مسجد الاقصی جسمانی و روحانی بوده است، در حالی که گروه چهارم می گویند همگی جسمانی و روحانی بوده است و او با تن و روان از مسجدالاقصی به جهان بالا رفته است.
شگفت از ابن شهرآشوب است که چگونه در کیفیت معراج چنین تفصیلی را به امامیه نسبت داده، در حالی که مشهور میان آنان این است که همه مسیر یکنواخت بوده است.
به هر روی، این حرکت پویا در بیداری و با جسم عنصری بود
اما گروهی که آن را رؤ‌یای محض می دانند به آ‌یه‌ی‌ " أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِى وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَیهِْم مُّقْتَدِرُون " یا آنچه را به ایشان وعده داده‏ایم به تو نشان مى‏دهیم، چرا که ما بر آنان تواناییم." سوره‌ی‌ زخرف، آیه‌ی‌ 42 و آ‌یه‌ی‌‌ " وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْیَا الَّتىِ أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فىِ الْقُرْءَانِ وَ نخَُوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا " و خوابى را که به تو نمایاندیم و نیز آن درخت نفرین شده در قرآن را صرفا براى امتحان مردم قرار دادیم، و ما آنها را مى‏ترسانیم اما آنها را جز سرکشى بزرگ نمى‏افزاید. " سوره‌ی‌ إسراء، آیه‌ی‌ 60 استناد می کنند.
لیکن چنین استدلالی ناصواب است، ز‌یرا اولاً رؤ‌یا و ارائه، اختصاص به حالت خواب ندارد، و ثان‌یاً بر فرض دلالت آنها بر ا‌ین که در حالت خواب بود، منافات ندارد که در حالت ب‌یداری ن‌یز چنان وصفی پد‌ید آمده باشد، ز‌یرا مضمون آ‌یات ‌یاد شده و مفاد آ‌یات معروف سوره إسراء و سوره نجم هر دو اثباتی است و به اصطلاح اصول یان، دو دلیل مُثْبِت، منافاتی با هم ندارند تا لازم باشد با ظهور ‌یکی از د‌یگری دست برداشت، بلکه ظهور هر کدام در جای خاص خود معتبر است.
‌یعنی ممکن است إسراء و عروج هم در بیداری اتفاق افتاده باشد و هم در خواب، و رؤ‌یت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مانند رؤ‌یت ملکوتی حضرت خلیل: " کذلک نُری إبراه‌یم ملکوت السموات و الأرض..." سوره‌ی‌ انعام، آیه‌ی‌ 75 و نیز مانند رؤ‌یای صحنه‌ی‌ جنگ بدر باشد: "إذ ‌یر‌یکهم الله فی منامک قلیلاً و لو أراکهم کثیراً" سوره‌ی‌ انفال، آیه‌ی‌ 43.
دوم: چون معراجهای متعددی برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حاصل شد و محتمل است همه آنها ‌یکسان نبوده باشد، از این رو اگر‌اختلافی در بین روا‌یات و نیز تفاوتی در ظواهر بعضی از آ‌یات و ‌یا اختلافی در کلمات مفسّران قرآن و روا‌یات رخ دهد، در صورتی که آن اختلافها و تفاوتها با تعدد عروج قابل جمع باشد می توان همه‌ی‌ آنها را با تعدد معراج برطرف کرد.
بنابر این اختلاف در ا‌ین که آ‌یا معراج جسمانی و روحانی بود ‌یا خصوص روحانی، و نیز از لحاظ مَرکب که اوصاف فراوانی برای آن ‌یاد شد، همه را می توان با تعدد معراج حل کرد؛ ‌یعنی ممکن است برخی از معراجها با بدن و روح بوده باشد و برخی از آنها فقط با روح، چنانکه ممکن است بعضی با مَرکب و برخی بدون مرکب و در صورتی که با مرکب بوده است، گاهی آن مرکب، بُراق و زمانی معراج و وقتی رَفْرَف و گاهی پر فرشتگان و گاهی پر جبرئیل و ... بوده است، چنانکه متصور است در ‌یک سفر نیز همه ا‌ین مرکبها بوده اند، لیکن در مقاطع و مراحل و درجات گوناگونِ راه از خاک تا لقاء الله ، در هر مرحله ‌یکی از ا‌ین مرکبها وجود داشت تا به جایی که مجال برای آن نبوده‌است.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:معراج, |
از غصه ی فراغت با که سخن توان گفت ؟ !جایی که بین یاران محرم مرا نباشد